بازی تاج و تخت: 15 موضوع مهم در خصوص نبرد وینترفل که با عقل سلیم همخوانی ندارد
به گزارش دنیای با نشاط مدرسه، سریال بازی تاج و تخت هرگز چیز های زیادی در خصوص وایت واکر ها و پادشاه شب به مخاطبان خود نیاموخت و اطلاعاتی که در این زمینه ارائه داد بسیار کم بود، اما حتی بر اساس چیز هایی که در این مورد فاش شده بود، نیز بعضی از جنبه های نبرد وینترفل اصلاً قابل باور نبوده و با عقل جو در نمی آمد.
طولانی ترین نبرد مداوم در تاریخ تلویزیون، نبرد وینترفل در سریال بازی تاج و تخت (Game of Thrones) بود که در اپیزودی با عنوان شب طولانی (The Long Night) شاهد آن بودیم، اما این نبرد اصلاً آن چیزی نبود که هواداران سریال گیم آو ترونز انتظار داشتند.
نبرد وینترفل پیش از اینکه دنریس تارگرین و اژدهایانش به آن بپیوندد یک جبهه و نبرد از پیش باخته برای زندگان بود. وقتی آنسالید ها و دوثراکی ها به استارک ها پیوستند، احتمال پیروزی به شدت به نفع زندگان تغییر کرد، اما این رجحان عددی تاثیر زیادی روی نتیجه نبرد نداشت.
اتحاد بین جان اسنو و دنریس تارگرین بسیار شنماینده بود و به نظر می رسید که حتی پیش از رسیدن پادشاه شب و ارتش مردگانش، از هم بپاشد، اما این اتحاد باقی ماند و در نهایت با پیروزی در نبردی آرماگدونی همراه شد، اگر چه این پیروزی با هزینه های نسبتاً سنگین بدست آمد.
سریال بازی تاج و تخت هرگز چیز های زیادی در خصوص وایت واکر ها و پادشاه شب به مخاطبان خود نیاموخت و اطلاعاتی که در این زمینه ارائه داد بسیار کم بود، اما حتی بر اساس چیز هایی که در این مورد فاش شده بود، نیز بعضی از جنبه های نبرد وینترفل اصلاً قابل باور نبوده و با عقل جو در نمی آمد.
این احمقانه ترین نقشه ضد محاصره ای بود که در تمام طول زندگی ام دیده بودم!
تورموند پیش از پادشاه شب به وینترفل می رسد
در سرانجام فصل هفتم بازی تاج و تخت تعیین بود که پادشاه شب و ارتشش بالاخره از دیوار عبور می نمایند و وارد وستروس می شوند. تورموند غول کش و بریک دونداریون خود شاهد فرو ریختن دیوار بودند و به سرعت به سمت وینترفل تاختند تا به آن ها در خصوص رسیدن قریب الوقوع ارتش مردگان اطلاع رسانی نمایند.
در فصل هشتم، اولین باری که تورموند را می بینیم در لست هارث است، جایی که خاندان اومبر را مرده می یابد. اما به نحوی (تعیین نیست چطور) او و همراهانش پیروز می شوند یک روز قبل از رسیدن پادشاه شب و نیروهایش، به وینترفل برسد و به آن ها هشدار دهد که پادشاه شب نزدیک است. این موضوع یکی دیگر از موارد بحث برانگیز و غیرمنطقی مدت زمان سفر در سریال بازی تاج و تخت بود که با عقل جور در نمی آمد.
جان اسنو چه می کرد؟
علیرغم اینکه جان اسنو از همان ابتدای سریال خاندان اژد ها یکی از قهرمانان اصلی داستان بود، اما بسیاری از هواداران سریال بر این باورند که جان اسنو یکی از بدترین شخصیت های فصل آخر سریال بود. این نبرد ثابت کرد که شخصیت اسنو در فصل آخر اصلاً خوب نبود، زیرا وی در بیشتر اوقات این فصل هیچ اثرگذاری یا کارآیی قابل توجهی از خود نشان نمی دهد.
اگر چه او در نبرد وینترفل سوار بر یک اژدهاست، جان بخش زیادی از زمان را در حال نشستن در قلعه و نگاه کردن به این طرف و آن طرف می گذراند. انگار که سریال نمی داند با این شخصیت چکار کند و شورانر ها تنها می خواستند برای او زمان بخرند و تنها تصویرش را نشان دهند.
چطور سم زنده ماند؟
وقتی سمول تارلی به دنیای داستان سریال بازی تاج و تخت معرفی می گردد، خودش تایید می نماید که ترسو است. با گذشت زمان، تارلی ثابت می نماید که شجاع تر از آن چیزی است که خودش فکر می کرد، اما هنوز هم فاصله زیادی با یک مبارز و جنگجو دارد. در نبرد وینترفل نیز سمول تارلی فاصله زیادی با یک انسان قوی و مبارز دارد، و تمام مدت روی زمین دراز شده و جیغ می زند.
اگر چه این واکنش نسبت به قرار گرفتن در بحبوحه یک نبرد با ارتشی از نامیرا ها قابل درک است، اما سخت است باور کنیم که این تاکتیک باعث گردد وی از این مهلکه جان سالم به در ببرد. در شرایطی که سربازان ارتش مردگان پادشاه شب در تعداد فراوان وارد قلعه وینترفل می شوند، یک شخصیت غیرمسلح و بی دفاع باید حدبیشتر دو دقیقه با مردن فاصله می داشت، اما سم زنده می ماند که به هیچ عنوان منطقی نبود.
برن در نقش هدف پادشاه شب
حتی بعد از هشت فصل، هواداران سریال بازی تاج و تخت اطلاعات اندکی در خصوص وایت واکر ها داشتند در شرایطی که نبردی آخرالزمانی بین ارتش آن ها و زندگان آغاز می شد. اما در شرایطی که بخش زیادی از استراتژی وینترفلی ها بر این موضوع راسخ بود که برن را طعمه نمایند، سوالی که در نهایت پرسیده می گردد این است که چرا پادشاه شب تا به این میزان در پی برن بود و پاسخ اصلاً قانع کردن نماینده نیست.
سم به سرعت این منطق را مطرح می نماید که پادشاه شب در حال تسخیر وستروس است و می خواهد شخصی که تاریخ وستروس را می داند را از بین ببرد. اما اگر پادشاه شب قرار بود همه زندگان را بکشد و آن ها را به گله ای از مردگان زنده شده بدون مغز تبدیل کند، نباید هیچ اهمیتی به نابود کردن تاریخچه و خاطره وستروس می داد.
هیچ نقشه و برنامه ای برای نبرد هوایی وجود نداشت
استحکامات و استراتژی های دفاعی ضعیف وینترفل
جان اسنو قبل از نبرد وینترفل نیز با وایت واکر ها و ارتششان مبارزه نموده بود، و خیلی خوب می دانست که چطور در تعداد زیاد به شکل موجی بزرگ حمله نموده و شکست آن ها با استفاده از یک دیوار انسانی تا چه میزان سخت و تقریباً غیرممکن است. او بعلاوه شخصی است که استراتژی دفاعی وینترفل را طراحی می نماید و این بدان معناست که قوی ترین و مستحکم ترین استحکامات دفاعی را برای وینترفل فراهم می نماید.
اما، وقتی مردگان به وینترفل حمله می نمایند، خندق ها بسیار کم عمق هستند در حالی که موانع نیزه ای بسیار کوتاه و ضعیف بوده و توانایی مقابله در برابر مردگان و متوقف کردن آن ها را ندارند. آماده شدن برای نبردی چنین بزرگ بدون آماده کردن شهر برای یک عملیات دفاع همه جانبه و سخت، آن چیزی نیست که از شخصیتی مانند جان اسنو انتظار داشته باشیم. دروازه های شهر نیز ظاهراً خیلی آسان تسلیم وایت واکر ها می شوند، در حالی که نفوذ در آن ها در نبرد حرامزادگان بسیار سختتر بود.
جوراه به تنهایی در برابر ارتش مردگان مقاومت می نماید
اپیزود نبرد وینترفل، آخرین اپیزود برای بسیاری از شخصیت های سریال بازی تاج و تخت بود، از جمله جوراه مورمونت. این شوالیه شجاع دقیقاً همانطور که مخاطبان سریال انتظار داشتند شجاعانه جنگید و در حفاظت از دنریس تارگرین در مقابل ارتش مردگان کشته شد. مشکل با قهرمانانی که با چنین ارتشی از زامبی های بی مغز مبارزه می نمایند این است که آن ها تاکتیک یا کوشش برای حفظ جان خود ندارند.
جوراه و دنریس تنها مانده و به وسیله مردگان محاصره شده اند، اما سربازان پادشاه شب با تردید و احتیاط به آن ها حمله می نمایند، هر بار یک یا چند نفر، در حالی که در واقعیت باید در عرض چند ثانیه به صورت گسترده به این دو حمله می نموده و کارشان را تمام می کردند.
مردن پادشاه شب از یک زخم خنجر
در هفت فصل سریال بازی تاج و تخت تقریباً هیچ کسی نمی داند که چطور می توان پادشاه شب را کشت. مردی پوشیده در یخ با قدرتی باورنکردنی که کشتن او غیرممکن به نظر می رسد. شیشه اژدها، فولاد والیریایی یا آتش برای کشتن یک وایت واکر یا مردگان زنده شده کافی است. اما کشتن پادشاه شب بسیار سختتر بود، زیرا موج بزرگی از آتش اژد های دروگون نیز نتوانست کوچکترین اثری روی او داشته باشد.
در این میان، فولاد والیریایی ضعیف ترین گزینه در مقایسه با شیشه اژد ها و آتش اژد ها برای کشتن مردگان به نظر می رسد و اگر آتش اژد ها تاثیری روی پادشاه شب ندارد، به نظر می رسد که چیزی بسیار قوی تر برای کشتن او ضروری است. مردن در اثر تنها یک ضربه خنجر ساخته شده از فولاد والیریایی، به وضوح ساده انگاری مرگ او بود و با هیاهویی که در خصوص قدرت و شکست ناپذیر بودن این شخصیت ایجاد شده بود، به هیچ عنوان همخوانی نداشت.
چرا دروگون پادشاه شب را نکشت؟
دنریس توانسته بود پادشاه شب را از روی اژد های زامبی شده اش پایین انداخته و او را گوشه ای گیر بیندازد، اما بعد از اینکه دروگون آتش دهان خود را حواله او کرد، پادشاه شب پوزخندی زد انگار که آتش اژد ها اصلاً قدرتی ندارد. وقتی دنریس برای نجات جان اسنو به آنسوی دیوار رفت، اژدهایانش صدمات زیادی به نیرو های پادشاه شب وارد کردند. ظاهراً ایده پرتاب نیزه یخی به سمت ویسریون و کشتن او به این خاطر بود که مانع از حمله اژدهایان با شعله هایشان به او و وایت واکر های همراهش گردد، زیرا این آتش می توانست آن ها را بکشد.
اگر بگوییم که وی قصد داشت یکی از اژدهایان را به کنترل درآورد و به همین دلیل (و نه ترس از آن ها) به سمت ویسریون نیزه پرتاب کرد، اوضاع بدتر نیز می گردد، زیرا آنگاه باید از خود پرسید که اگر این اژدهایان نبودند، پادشاه شب چه نقشه ای برای عبور از دیوار یخی داشت (سوالی که البته هنوز هم پابرجاست). اگر آتش اژد ها توان ذوب کردن دیوار یخی را دارد، دیواری که با یخ و شیشه اژد ها پوشیده شده است، چرا نتوانست پادشاه شب را بکشد؟
چطور ممکن است آتشی که ارتش کوتوله های پادشاه شب را چنین راحت می سوزاند، باعث پوزخند زدن پادشاه شب گردد؟ سوالات بی پاسخ فراوان در خصوص پادشاه شب و قدرت ها و نقاط ضعف وی باعث می گردد که یکی از بدترین سرانجام های شخصیتی سریال بازی تاج و تخت را داشته باشد.
مرگ ارتش دوثراکی ها
دوثراکی ها بسیار بی نظم، آتش به اختیار و بدون سازمان، اما به شدت وفادار بودند و به همین دلیل بود که اولین گروهی بودند که در نبرد وینترفل به سوی وایت واکر ها یورش بردند. جوراه مورمونت، به عنوان وفادارترین جنگجوی دنریس، فرماندهی این جنگجویان جیغ زن را با شمشیر های ترسناک داس شکلشان در موج اول حمله بر عهده داشت، اما یک به یک کشته شدند و تنها تعداد معدودی از آن ها توانستند فرار نمایند.
دنریس نیز بعد از نبرد وینترفل تایید می نماید که بسیاری از نیروهایش در این نبرد کشته شده اند. اما وقتی دنریس کینگز لندینگ را فتح نموده و سخنرانی پیروزی خود را در مقابل ارتشش ایراد می نماید، تقریباً کاهش زیادی را در ارتش دوثراکی ها شاهد نیستیم. پس سوال این است که آیا دوثراکی ها این قدرت را داشتند که مردگانشان را به زندگی بازگردانند؟ تنها شرح معقول این است که همه دوثراکی ها در نبرد وینترفل حضور نداشتند و دنریس بخش اعظم ارتش دوثراکی خود را جایی پنهان نموده بود که اصلاً منطقی نیست.
شعله های دهان ویسریون
پادشاه شب به خاطر چشم های آبی عجیبش شناخته می شد، ویژگی ظاهری که تمامی نیروهایش نیز بعد از بازگشت از مرگ پیدا می کردند. معجزه عجیبی که پادشاه شب انجام داد، زنده کردن دوباره ویسریون بود. شعله های آبی ویسریون ظاهراً به میزان شعله های معمولی ریگال قدرتمند بودند. اژد های زامبی شده، بعلاوه توانست علیرغم اینکه بال هایش آسیب دیده بودند، پرواز کند.
بعد از مجروح شدن، در شرایطی که نیمی از سرش از بین رفته بود، ویسریون همچنان به آتش انداختن به سمت جان اسنو ادامه می داد. بدون شک، یک اژد های مرده با نیمی از دهانش که از بین رفته باید محدودیت هایی در زمینه قدرت آتش دهانش می داشت که در خصوص ویسریون شاهد چنین چیزی نبودیم.
اژدهایان دنریس نبرد را رها می نمایند
اژدهایان دنریس قرار بود احتمال پیروزی انسان ها در نبرد وینترفل را افزایش دهند، اما رجحان آنچنانی در نبرد طولانی وینترفل ایجاد نمی نمایند، دستکم نه آنطور که انتظار داشتیم. اولین اژد هایی که نبرد را رها می نماید ریگال است که بعد از مبارزه با ویسریون از میدان نبرد دور می گردد. او روی زمین فرود آمده و سپس فرار می نماید و جان اسنو را با شمشیرش در مقابل ارتش مردگان تنها می گذارد.
دروگون کمی بیشتر می ماند، اما او نیز بعد از اینکه به وسیله گروه بزرگی از واکر ها محاصره شده و مردگان زنده شده از سر و کله او بالا می روند، مجبور به پرواز و فرار از مهلکه می گردد. اژدهایان دنریس قرار بود وفادار و مطیع او باشند و این موضوع در خصوص جان اسنو نیز صدق می کرد.
اما ظاهراً شعله های دهان آن ها نتوانست کار زیادی در خصوص کاهش تعداد مردگان زنده شده کند و آن ها دائماً در تعداد انبوه حمله می کردند. وقتی پادشاه شب در میدان نبرد تمام کشته شدگان را دوباره زنده می نماید، اژدهایان دنریس رفته اند. بدین ترتیب داشتن دو اژد ها به هیچ وجه یاریی به زندگان در مبارزه با پادشاه شب و ارتشش نکرد.
غول زامبی شده
وون وگ وون آخرین غولی بود که در سریال بازی تاج و تخت به جان اسنو یاری کرد تا دروازه های وینترفل را در طول نبرد حرامزادگان از بین ببرد. این دروازه ها بسیار قدرتمند و مستحکم بودند و حتی با یاری یک غول نیز مدتی طول کشید تا این دروازه بشکند. اما در نبرد وینترفل، یک غول زامبی شده دارای قدرت های عجیبی است.
او به سادگی دروازه وینترفل را نابود نموده و با یک کنده بزرگ آغاز به پرت کردن ارتش زندگان می نماید. سخت است درک کرد که چطور یک غول مرده قوی تر از یک غول زنده است، جدای از اینکه، چرا و چطور او لیانا مورمونت را بلند نموده و به چشم هایش نزدیک کرد انگار که منتظر بود لیانا با خنجرش به چشم او ضربه بزند.
قدرت های برن کاملاً بلااستفاده هستند
اگر نمی توانست و نتوانست جان کسی را نجات دهد، ارزش و اهمیت خلسه برن استارک با چشم های سفید و فرستادن کلاغ ها در پی پادشاه شب چه بود؟ وقتی برن با کلاغ سه چشم قبلی ملاقات می نماید، او یک منطقه امن ساخته تا پادشاه شب نتواند به آن نزدیک گردد، تا اینکه برن برخلاف توصیه او عمل نموده و به پادشاه شب اجازه می دهد او را لمس کند.
در طرف مقابل، رن ظاهراً توانایی حفاظت از خود و اطرافیانش را بعد از تبدیل شدن به کلاغ سه چشم ندارد. بعد از یک سخنرانی هیجان انگیز برای ثیون گریجوی در خصوص اینکه مرد خوبی است، برن بار دیگر وارد خلسه می گردد و ثیون را تنها می گذارد. وقتی که پادشاه شب برای کشتنش می آید، برن حتی انگشتش را نیز تکان نمی دهد که اصلاً قابل درک نیست. در واقع توانایی های او به عنوان کلاغ سه چشم، بلااستفاده ترین سلاح در نبرد وینترفل بود.
وایت واکر ها بر دروگون چیره می شوند
دروگون اژد های مورد علاقه دنریس تارگرین بود، اژد هایی که همواره وفادار بوده و به نظر می رسید که علاوه بر داشتن جثه ای بزرگ تر، رهبر دو اژد های دیگر نیز بود. دروگون در نبرد با واکر ها و آتش پرت کردن به طرف پادشاه شب نیز رجحان و قدرت بیشتر خود نسبت به دو اژد های دیگر را به رخ کشید. بعلاوه این اژد ها علیرغم مصدوم شدن، از افتادن دنریس در جریان نبرد جاده طلایی جلوگیری می نماید.
در نبرد وینترفل، دروگون ظاهراً مرتکب اشتباه می گردد و جایی فرود می آید که بعد از نجات جان اسنو مورد حمله واکر ها قرار می گیرد. وقتی واکر ها آغاز به محاصره کردن او می گیرند، دروگون حتی یکبار نیز از شعله های خود استفاده ننموده و کوشش می نماید با چنگال و دندان، واکر ها را از خود دور کند. چه اینکه نفسی برای آتش بیرون دادن نداشته و چه تنها قدرتش را از دست داده بود، مخاطبان سریال بازی تاج و تخت هرگز نخواهند فهمید ماجرا چیست، اما به نحوی، وی به وسیله واکر ها به محاصره درآمده و برای نجات جان خود، دنریس را رها می نماید که اصلاً با عقل جور در نمی آید.
ژنرال های پادشاه شب
پادشاه شب همواره تیمی از زیردستان را کنار خود داشت که بسیار شبیه خود او بوده و در مقایسه با دیگر واکرها، بسیار باهوش تر و قدرتمند تر بودند. سریال بازی تاج و تخت هرگز شرح نمی دهد که این وایت واکر ها چگونه به وجود آمده و هدفشان از بودن در کنار پادشاه شب چه بود، اما همواره در کنار رهبر ارتش مردگان بودند که نشان می دهد برای زنده ماندن او اهمیت نداشتند یا شاید یکی از آن ها می توانست جانشین پادشاه شب باشد، اما هیچکدام از این سناریو ها محتمل نیست.
در نبرد وینترفل، چندین بادیگارد وایت واکر در کنار پادشاه شب هستند، اما هیچ کدام از آن ها متوجه حمله آریا به پادشاه شب نمی شوند. بعد از کشته شدن پادشاه شب، آن ها نیز دیگر بلااستفاده هستند و به سرعت خرد می شوند. پس اگر این ژنرال ها بی فایده و بی اثر بودند، چرا پادشاه شب این همه مدت آن ها را در کنار خود داشت؟
منبع: روزیاتو
منبع: فرادید