تأثیرات ماندگار کارل پوپر بر فلسفه و علوم اجتماعی
به گزارش دنیای با نشاط مدرسه، تولد و دوران کودکی کارل پوپر (Karl Popper)
کارل ریموند پوپر (Karl Raimund Popper) در تاریخ 28 ژوئیه 1902 در شهر وین (Vienna)، مرکز اتریش به جهان آمد. او در خانواده ای یهودی و روشنفکر به جهان آمد که فرهنگ و فلسفه در زندگی آن ها جایگاه ویژه ای داشت. پدرش، سیمون پوپر (Simon Popper)، وکیل و بعلاوه علاقه مند به مسائل فلسفی و تاریخی بود، و مادرش، جنی شیف (Jenny Schiff)، از خانواده ای فرهنگی و تحصیل نموده بود. این خانواده به زودی به مسیحیت پروتستان گرویدند و این تغییر دین تأثیر زیادی بر زندگی و تفکرات کارل جوان گذاشت.
از کودکی، پوپر علاقه ای شدید به مطالعه و یادگیری داشت و به علت هوش فوق العاده اش به سرعت توانست در مطالعاتش پیشرفت کند. او در کودکی از کتاب های پدرش بهره برد و این کتابخانه خانوادگی به یکی از منابع اصلی شکل گیری تفکر فلسفی و علمی او تبدیل شد. پوپر در سنین پایین با مسائل مالی روبه رو شد، به ویژه پس از جنگ جهانی اول که شرایط مالی اتریش وخیم شد. با این حال، علاقه شدید او به فلسفه و علم به او یاری کرد تا با وجود شرایط سخت به مطالعه ادامه دهد.
جوانی و تحصیلات
در دوران جوانی، کارل پوپر وارد دانشگاه وین (University of Vienna) شد و به تحصیل در رشته های فلسفه، ریاضیات و روان شناسی پرداخت. این دانشگاه که در آن موقع یکی از مراکز علمی و فلسفی برجسته اروپا بود، تأثیر زیادی بر او گذاشت و پوپر در این محیط با فیلسوفان و دانشمندان برجسته ای مانند لودویگ ویتگنشتاین (Ludwig Wittgenstein) و موریتس شلیک (Moritz Schlick) آشنا شد. در آن موقع، وین مرکز جنبش پوزیتیویسم منطقی (Logical Positivism) بود و پوپر به سرعت با این جنبش آشنا شد. با این حال، او به سرعت منتقد اصلی این مکتب فکری شد.
در این دوران، پوپر با مارکسیسم (Marxism) نیز آشنا شد و در ابتدا تحت تأثیر آن نهاده شد. او برای مدتی به عنوان یک سوسیالیست فعالیت کرد و حتی به حزب سوسیالیست اتریش پیوست. اما پس از آنالیز های بیشتر، به علت مشاهده خشونت و افراط گرایی در میان هواداران مارکسیسم، از این مکتب فاصله گرفت. این تجربه باعث شد تا او به یکی از منتقدان اصلی ایدئولوژی های تمامیت خواهانه تبدیل گردد و بعدها در آثار خود به نقد حکومت های توتالیتر بپردازد.
پوپر در دهه 1920 به تدریس ریاضیات و فیزیک در مدارس پرداخت و در همان زمان به نوشتن و تحقیق در زمینه فلسفه علم روی آورد. او در این دوران به طور جدی درباره فلسفه علم تحقیق کرد و نظریات خود را درباره ابطال پذیری (Falsifiability) که بعدها به یکی از مهم ترین اصول فلسفه علم تبدیل شد، توسعه داد. در طول این سال ها، پوپر با نوشتن مقالات و کتاب هایی به معروفیت رسید و به عنوان یکی از فیلسوفان برجسته زمان خود شناخته شد.
افکار و اندیشه فلسفی
کارل پوپر یکی از مهم ترین فیلسوفان علم و نظریه پردازان سیاسی قرن بیستم بود. او با ارائه نظریه های نوآورانه خود در زمینه علم و جامعه، تأثیر بسزایی بر اندیشه فلسفی و علمی زمان خود و پس از آن گذاشت. یکی از اصلی ترین نظریات او، نظریه ابطال پذیری (Falsifiability) است که به عنوان مبنای فلسفه علم شناخته می گردد.
پوپر معتقد بود که یک نظریه علمی باید ابطال پذیر باشد، به این معنا که باید بتوان آن را به طور تجربی آزمود و احتمال اثبات نادرستی آن وجود داشته باشد. او در کتاب مشهور خود منطق اکتشاف علمی (The Logic of Scientific Discovery) این اصل را بیان کرد و تأکید کرد که علم به جای تأیید نظریات، باید در پی آزمودن و نقد آن ها باشد. به بیان دیگر، نظریه ای که نتوان آن را ابطال کرد، علمی نیست.
پوپر به شدت منتقد پوزیتیویسم منطقی بود که معتقد بود تنها به وسیله تجربه می توان نظریات علمی را تأیید کرد. او این رویکرد را ناکافی دانست و بر این باور بود که علم همیشه باید با آزمودن فرضیات و نظریات در پی پیشرفت باشد، نه با تأیید قطعی آن ها. این نظریه پوپر تأثیر عمیقی بر فلسفه علم داشت و همچنان به عنوان یکی از اصول اساسی در این حوزه مورد توجه قرار می گیرد.
یکی دیگر از نظریات کلیدی پوپر، نظریه جامعه باز (Open Society) بود. او در کتاب جامعه باز و دشمنان آن (The Open Society and Its Enemies) به دفاع از دموکراسی و آزادی اندیشه پرداخت و به نقد حکومت های استبدادی و توتالیتر مانند فاشیسم و کمونیسم پرداخت. پوپر معتقد بود که جوامع باید باز باشند و اجازه دهند که ایده ها و نظریات مختلف به نقد و آنالیز گذاشته شوند. او بر این باور بود که جوامعی که به نقد و بازبینی خود اجازه نمی دهند، به سمت زوال و نابودی می روند.
پوپر بعلاوه به مسائلی همانند نظریه معرفت شناسی (Epistemology) پرداخت و اعتقاد داشت که دانش بشری همیشه موقتی و نسبی است. او با ارائه نظریه عقلانیت انتقادی (Critical Rationalism)، تأکید کرد که ما باید همیشه آمادگی نقد و بازبینی ایده ها و نظریات خود را داشته باشیم و از پذیرش بی چون و چرای آن ها خودداری کنیم. این رویکرد او به یکی از اصول اساسی در فلسفه علم و سیاست تبدیل شد و همچنان تأثیر زیادی بر تحقیقات علمی و اجتماعی دارد.
نقش او در فلسفه
کارل پوپر به عنوان یکی از بزرگ ترین فیلسوفان علم و نظریه پردازان سیاسی قرن بیستم، تأثیر عمیقی بر فلسفه و علم داشت. نظریات او در زمینه ابطال پذیری و جامعه باز، به عنوان اصول بنیادین در فلسفه علم و سیاست شناخته می شوند. او با نقد فلسفه های بسته و ایدئولوژی های تمامیت خواه، به دفاع از آزادی و دموکراسی پرداخت و نشان داد که جوامع برای پیشرفت احتیاج به نقد و بازبینی دارند.
پوپر تأثیر زیادی بر اندیشمندان و فیلسوفان زمان خود و پس از آن گذاشت. فیلسوفانی مانند توماس کوهن (Thomas Kuhn) و ایمانوئل والرشتاین (Immanuel Wallerstein) از جمله افرادی بودند که با نظرات پوپر در زمینه علم و جامعه به بحث و گفتگو پرداختند. بعلاوه، بسیاری از دانشمندان و محققان علوم اجتماعی و سیاسی از ایده های پوپر در تحقیقات خود بهره بردند و نظریات او همچنان به عنوان یکی از اصول اساسی در این حوزه ها به کار گرفته می گردد.
منبع: یک پزشک